دیروز جلسه داشتیم. صبح یک ساعت زودتر از همیشه بیدار شدم‌‌. دوش گرفتم‌. تند تند موهامو خشک کردم. جلوی موهامو اتو کشیدم. تو هم بیدار شدی. بغلم کردی‌. بوسیدی من رو. یه آرایش ملیح و ملایم کردم ولی بعد رژ قرمزو زدم. از توی کمد لباسایی که گذاشته بودم دم دست رو پوشیدم. یه شال سبز، یه مانتوی مشکی و ساده و خنک، شلوار پارچه ای یشمی که خیلی خوش دوخته. یه شومیز ساده هم از زیر مانتو. تند تندلاک قرمزمو هم زدم. توام حاضر شده بودی‌. امروز تا جایی هم مسیریم. بهم گفتی این تیپ مناسب جلسع هست؟ میدونستم قرتیه ولی خب بهت گفتم قراره من پرزنت داشته باشم برای همین بنظرم خوبه که پررنگ باشم. من از پررنگ بودن خوشم میاد! یکمی اخمات رفت تو هم‌ میدونستم حوصله ی بحث نداری سر صبح و ازین تیپم هم خوشت نیومده. ولی ما توافق کرده بودیم قبل از ازدواج که حقی نداریم به پوشش هم گیر بدیم. توی اتوبان با سرعت میروندی‌‌ من هم نت هایی که نوشته بودم رو مرور میکردم. هر از گاهی از گوشه چشمم نگات میکردم. بهت گفتم اخم نکن. امروز روز منه. اگه جلسه خوب پیش بره شب مهمون من میریم ژوانی، وقتی ام برگشتیم خونه با هم یه س++ک++س خوب میکنیم به تلافی این یک هفته که همش شلوغ بود سرم و پای کارام. اخم کردی گفتی گولم نزن بچه. دستمو گذاشتم روی پاهات نگام کردی فهمیدی میخوام شیطونی کنم گفتی حواست به نوت هات باشه دختر. من اما شیطنتم گرفته بود وسط اتوبان سرصبحی.

#######################

ساعت نه بود و نیم ساعت به جلسه، پروژکتور رو روشن کردم. میز و صندلی و وسایل پذیرایی اماده بود. برای آخرین بار همه چیز رو با رییسم چک کردم‌. آقای نون هم پرسید چیزی کم و کسر هست یا نه. گفتم چک کن ببین میشه بجای آخرین دور چای، کافی بیاری؟ چک کرد و گفت مشکلی نیس. گفتم برو کافی خامه ای نستله بخر. کافی های خودمون خوب نیستن...

#########

جلسه شروع شد و من هم قوی استارتشو زدم‌. همه چیز خوب بود. فقط حس کردم اون مرتیکه نماینده ی شرکتِ ..‌‌...زیادی به لب و لوچه م نگاه میکنه. رژم قرمز بود صحیح، ولی دلیل نمیشه یه مرد چهل ساله توی جلسه ی کاری نتونه نگاهشو کنترل کنه. مردک احمق بیشعو‌ر..‌‌.

#########

همه چیز خوب پیش رفت. ارزیابی شرکتمون هم عالی بود‌ وقتی همه از اتاق کنفرانس رفتن بیرون اول به تو زنگ زدم گفتم شیش ژوانی باش :)) بعدش به رییسم اسکایپ زدم، مرتیکه فک کنم رفته بود بار یا کلاب یا همچین جایی. با ده دوازده ساعت اختلاف زمانی معلومه که بایدم الان اونجور جاها باشه. ولی تعجب میکنم چطور براش جلسه به این مهمی مهم نبود که یه ساعت بکپه توی هتل تا نتیجه ش رو بفهمه‌ گیر یه قماش خوش گذرون افتادم والا :))

#############

شیش ژوانی بودم. تو شیش و نیم رسیدی. حسابی خسته بودی. برات گزارش کار دادم. گفتم همه چی خوب پیش رفت. حتی گفتم بجای چای کافی خامه دار سفارش دادم :)) اما نگفتم اون مردک پیر چطور نگام میکرد. دیوانه ام مگه بهت بگم، وقتی میدونم میخوای دعوام کنی بگی صدبار گفتم اونجوری لباس نپوش و فلان :))) 

ساعت حدودا هشت و نیم از ژوانی دراومدیم‌.

گفتم بریم خونه، قول داده بودم که....حرفمو قطع کردی گفته ول کن بچه جون، از ما سن و سالی گذشته، الان باس بشینیم بقیه رو بفرستیم خواستگاری و ریش سفیدی کنیم :)) کثافت، میدونی هربار بهم میگی بچه جون من مصرتر میشمااااا، کرم از خودته :))

بهت گفتم چندماه دیگه این موقع خیلی وضع کاریم بهتر از حالا میشه. هم حقوقم هم جایگاهم. لپمو کشیدی گفتی زن با استعداد خودمی دیگه.

از صبح تا حالا این اولین جمله ی عاشقانت بود، شل کن بابا جان :)))))

###############

دیشبمون عالی گذشت. نمیدونم بخاطر این بود که خودم خوشحال بودم از جلسه ی موفقیت آمیز، یا تو از صبحش که تو ماشین هی دست کاریت کرده بودم مونده بود توی گلوت :))) هرچی که باشه دلیلش، هردو خیلی خوب بودیم، این اواخر همش ماکسیموم  نیم ساعت دووم میوردیم. دیشب اما، جووووون :))))))

######

دقیقا زندگی ایده آلمه این روزا. کار خوب، پول خوب، پوست خوب :)) و س##ک##س خوب. خدا سایه ت رو کم نکنه آقایی :)))))

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.